Episodios

  • شب ۱۲۰- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش
    Jul 4 2025

    تو به من حریص هستی و مرا دوست داری، ولی تو خردسالی و دلت از فنون مکر و خدعه پاک است و مکر زنان را ندانی.


    شنیدیم که عزیز دل به دختری رازآمیز در خیابان داد و عهد و پیمانش با دخترعمویش عزیزه را به فراموشی سپرد. اما عزیزه در راه عشق از جان گذشت و در همه حال به عزیز کمک کرد که پیغام‌های رمزآلود دختر را بفهمد و او را به وصال دختر برساند. بعد از بارها خراب‌کاری عزیز، بالاخره به یاری عزیزه، آن دو به وصال هم رسیدند. هر بار عزیزه بیتی به عزیز می‌سپرد که آن را به دختر بگوید و دختر نیز بیتی به او پاسخ می‌داد. در آخرین دیدار عاشقانه دختر از عزیز پرسید که چه کسی این شعرها را به تو می‌گوید، چون قطعا عاشق توست و همین امشب از عشق تو مرده است. عزیز هم وقتی به خانه برگشت دید که همه در سوگ عزیزه هستند. ادامۀ این ماجرای شگفت‌انگیز را در شب ۱۲۰ با صدای فاطمه سالاروند بشنوید.



    ▪️قصه‌خوان: فاطمه سالاروند

    ▪️ضمایم و تعلیقات: علیرضا فتاح


    ▪️نگارگر: حمید قدسی (استودیو سواد)

    ▪️رژیسور: فاطمه مهربان

    ▪️طرح و تهیه: امید مهدی‌نژاد


    ▪️تهیه‌شده در: استودیو سه‌نقطه

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    10 m
  • شب ۱۱۹- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش
    Jul 4 2025

    عشق را جز صابری و سر نهفتن چاره نیست

    مرد می باید که اندر عاشقی این‌سان شود


    در شب‌های پیش شنیدیم که عزیز عشق دخترعمویش، عزیزه، را نادیده گرفت و دل به دختری فریبکار در خیابان داد. اما عزیزۀ مهربان در همه حال به او کمک کرد تا بالاخره به وصال معشوقش رسید. قصۀ صبح وصال و پیغام‌های دختر و عزیزه را در شب ۱۱۹ بشنوید.


    بعضی واژه‌های دشوار شب ۱۱۹:

    اعادت: تکرار

    عادت معهود: عادت همیشگی



    ▪️قصه‌خوان: فاطمه سالاروند

    ▪️ضمایم و تعلیقات: علیرضا فتاح


    ▪️نگارگر: حمید قدسی (استودیو سواد)

    ▪️رژیسور: فاطمه مهربان

    ▪️طرح و تهیه: امید مهدی‌نژاد


    ▪️تهیه‌شده در: استودیو سه‌نقطه

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    13 m
  • شب ۱۱۸- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش
    Jul 4 2025

    پس از آن شیرۀ عناب به شکر آمیخته به من بنوشانید و دست مرا شسته با دستارچه خشک کرد و سر و روی مرا با گلاب معطر ساخت. و گفت: «ای پسر عم، همۀ شب را بیدار بنشین که او امشب پیش تو نخواهد آمد مگر در آخر شب و ان‌شاءالله به مقصود برسی و آرزو دریابی، ولکن پیغام من فراموش مکن.»


    قصۀ عزیز و عزیزه را در میان حکایت تاج‌الملوک و آن را در دل داستان بلند ملک‌نعمان می‌شنویم. عزیز با عشق به دختری فتانه به عشق دخترعمویش عزیزه خیانت کرد، اما عزیزه او را در راه وصال معشوق یاری داد، هرچند عزیز نادان تا اینجای داستان دو بار به مکان قرار با دلدار رفته و هر دو بار پیش از آنکه معشوق سربرسد، خوابش برده و صبح با پیغام‌های رازآلود و گلایه‌آمیز معشوق مواجه شده است. اکنون سومین شب قرار است که عزیزه با هزار ترفند او را آماده کرده تا مبادا باز بخوابد.


    بعضی واژه‌های دشوار شب ۱۱۸:

    چهاریک: یک‌چهارم

    طراز: تریج، تزیین

    مغازله: گفت‌وگو و رفتار عاشقانه

    معانقه: هم‌آغوشی

    غنج‌ودلال: ناز و عشوه

    سخنان باریک: همان dirty talk امروزی‌ها (ظرافت زبان فارسی را ببینید!)


    ▪️قصه‌خوان: فاطمه سالاروند

    ▪️ضمایم و تعلیقات: علیرضا فتاح


    ▪️نگارگر: حمید قدسی (استودیو سواد)

    ▪️رژیسور: فاطمه مهربان

    ▪️طرح و تهیه: امید مهدی‌نژاد


    ▪️تهیه‌شده در: استودیو سه‌نقطه

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    10 m
  • شب ۱۱۷- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش
    Jul 4 2025

    وقتی بیدار شدم که آفتاب برآمده بود و بر روی شکم خود قاب استخوان و پاره‌ای پوست و تخم خرمای نارسیده دیدم و در آن مکان هیچ‌چیز از فرش و اسباب نیافتم.


    در این شب‌ها عزیز بازرگان برای تاج‌الملوک قصۀ زندگی و عاشقی‌اش را روایت می‌کند و ما هم می‌شنویم. عزیز قرار بود با دخترعمویش، عزیزه، ازدواج کند، اما عاشق دختری زیبا و فتانه شد و ازدواجش با عزیزه بر هم خورد. معشوقۀ عزیز به او پیغام‌های رمزی می‌داد و عزیزه از سر مهربانی آن رمزها را برای عزیز می‌گشود و به او در راه وصال معشوقش کمک می‌کرد. پس از بارها پیغام و پسغام، دختر با عزیز در باغی وعده کرد، اما عزیز نادان را خواب گرفت و صبح که بیدار شد دید که دختر آمده و رفته و برای او پیغامی شکایت‌آمیز گذاشت. اکنون عزیز باز گریان و نالان به نزد عزیزه برگشته تا راهکاری بیابد.


    بعضی واژه‌های دشوار شب ۱۱۷:

    حب‌الرمان: غذایی احتمالا شبیه خورش ناردون (در حکایت نورالدین و شمس‌الدین، شب ۲۳، هم حضور مؤثری داشت)

    خسته: زخمی



    ▪️قصه‌خوان: فاطمه سالاروند

    ▪️ضمایم و تعلیقات: علیرضا فتاح


    ▪️نگارگر: حمید قدسی (استودیو سواد)

    ▪️رژیسور: فاطمه مهربان

    ▪️طرح و تهیه: امید مهدی‌نژاد


    ▪️تهیه‌شده در: استودیو سه‌نقطه


    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    9 m
  • شب ۱۱۶- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش
    Jul 4 2025

    عزیزه با من گفت: ای پسر عم، تو در عیش و نوش و عشقبازی هستی و من در فراق تو به سوز و گدازم، ولی خدا به مکافات من ترا نگیرد.


    قصۀ دلدادگی عزیز به دختر مرموز و فتنه‌گر خیابان و دلداری مدام عزیز را می‌شنویم. این بار معشوقه به عزیز وعدۀ دیدار در باغی داده است. ادامۀ ماجرا را بشنوید.


    بعضی واژه‌های دشوار شب ۱۱۶:

    اَنگِشت: زغال

    ملاحت: دل‌نشینی




    ▪️قصه‌خوان: فاطمه سالاروند

    ▪️ضمایم و تعلیقات: علیرضا فتاح


    ▪️نگارگر: حمید قدسی (استودیو سواد)

    ▪️رژیسور: فاطمه مهربان

    ▪️طرح و تهیه: امید مهدی‌نژاد


    ▪️تهیه‌شده در: استودیو سه‌نقطه

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    8 m
  • شب ۱۱۵- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش
    Jul 4 2025

    در همان کوچه بدان مصطبه بنشستم که ناگاه منظره گشوده شد و آن حوروش خندان خندان سر از منظره به در آورد. به دستی آیینه و کیسه و غربالی پر از خوشۀ سبز و به دست دیگر قندیلی داشت.


    از شب ۴۵ به قصۀ ملک‌نعمان و خاندان پرحاشیه‌اش رسیدیم. در میانۀ داستان یعنی در شب ۱۰۷، شروع کردند به گفتن قصه‌ای برای تفریح خاطر ضوءالمکان. قصه راجع به شاهزاده‌ای دردانه به نام تاج‌الملوک بود که در جاده‌ای به جوانی عاشق‌پیشه و بدحال برخورد به نام عزیز که پارچه‌ای نفیس و عجیب و آهونشان داشت و مجبورش کرد که قصۀ زندگی‌اش را بگوید. عزیز گفت که علی‌رغم عهد و پیمان ازدواج با دخترعمویش، عزیزه، عاشق دختری غریبه و رازآمیز شد، اما عزیزۀ مهربان به او کمک کرد تا به وصال معشوقش برسد. ادامۀ ماجرا را در شب ۱۱۵ بشنویم.


    بعضی واژه‌های دشوار شب ۱۱۵:


    استهزا: تمسخر

    قندیل: چراغدان

    مترنم: ترانه‌گو، زمزمه‌کنان

    قبه: ساختمانی که سقفش گرد باشد، چهارطاقی

    خوان: سفره، میز کوتاه پذیرایی

    طاس: کاسه

    قدح: پیاله

    طَبَق: سینی



    ▪️قصه‌خوان: فاطمه سالاروند

    ▪️ضمایم و تعلیقات: علیرضا فتاح


    ▪️نگارگر: حمید قدسی (استودیو سواد)

    ▪️رژیسور: فاطمه مهربان

    ▪️طرح و تهیه: امید مهدی‌نژاد


    ▪️تهیه‌شده در: استودیو سه‌نقطه

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    12 m
  • شب ۱۱۴- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش
    Jul 4 2025

    چشم من بدان لعبت پریزاد افتاد. در حال بیهوش شدم. چون به هوش آمدم دیدم که آیینه و دستارچه سرخ در دست دارد. چون مرا دید آستین بالا زد و پنج انگشت بگشود و به سینه خود بنهاد.


    شنیدیم که تاج‌الملوک پای قصۀ عزیز نشست و شنید که عزیز دخترعمویی به نام عزیزه داشت که قرار بود با او ازدواج کند، اما چند ساعتی پیش از ازدواج عاشق دختری مرموز در خیابان شد و عروسی به هم خورد. اما عزیزه وقتی فهمید عزیز عاشق شده است، به او کمک کرد تا پیام‌های رازآمیز معشوقه‌اش را بفهمد. در شب ۱۱۴ ادامۀ قصۀ عزیز و عزیزه و معشوقه‌اش را می‌شنویم.


    بعضی واژه‌های دشوار شب ۱۱۴:

    عزیمت: عزم، اراده

    مصطبه: سکوی جلوی خانه

    منظره: پنجره

    لعبت: عروسک، زیبارو

    دستارچه: دستمال

    صباغ: رنگرز

    شرر:‌ اتش

    عقیقین: به رنگ عقیق، سرخ



    ▪️قصه‌خوان: فاطمه سالاروند

    ▪️ضمایم و تعلیقات: علیرضا فتاح


    ▪️نگارگر: حمید قدسی (استودیو سواد)

    ▪️رژیسور: فاطمه مهربان

    ▪️طرح و تهیه: امید مهدی‌نژاد


    ▪️تهیه‌شده در: استودیو سه‌نقطه

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    9 m
  • شب ۱۱۳- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش
    Jun 28 2025

    دختری دیدم که در منظرۀ غرفه نشسته بود و من آدمی به خوبی او ندیده بودم. چون مرا دید که او را نظاره می‌کنم انگشت شهادت بر لب نهاد. پس از آن انگشت میان را با انگشت شهادت جفت کرده به روی سینه بنهاد. پس از آن منظره فرو بست و بازگشت.


    شنیدیم که تاج‌الملوک به جوانی عاشق‌پیشه برخورد که پارچه‌ای زربفت و نگارین با طرح دو غزال داشت و از اندوه و غصه رویش زرد شده بود. از او خواست که حکایتش را تعریف کند. جوان نخست امتناع کرد، اما نهایتا ناچار شد ماجرایش را بگوید. گفت که عزیز نام دارد و با دخترعموی مهربانش، عزیزه، قرار بر ازدواج داشتند، اما ظهر پیش از عقد در میانۀ کوی چشمش به دختری زیبارو افتاد. اکنون ادامۀ ماجرا.


    بعضی واژه‌های دشوار شب ۱۱۳:

    انگشت شهادت: انگشت اشاره

    فرامشت: فراموش

    سه‌یک: یک‌سوم

    مقالت: قول، صحبت، گفت‌وگو

    منظره: پنجره

    مضایقه: کم‌کاری

    قید: زنجیر

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

    Más Menos
    10 m