شب ۱۱۴- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش Podcast Por  arte de portada

شب ۱۱۴- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش

شب ۱۱۴- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش

Escúchala gratis

Ver detalles del espectáculo

Acerca de esta escucha

چشم من بدان لعبت پریزاد افتاد. در حال بیهوش شدم. چون به هوش آمدم دیدم که آیینه و دستارچه سرخ در دست دارد. چون مرا دید آستین بالا زد و پنج انگشت بگشود و به سینه خود بنهاد.


شنیدیم که تاج‌الملوک پای قصۀ عزیز نشست و شنید که عزیز دخترعمویی به نام عزیزه داشت که قرار بود با او ازدواج کند، اما چند ساعتی پیش از ازدواج عاشق دختری مرموز در خیابان شد و عروسی به هم خورد. اما عزیزه وقتی فهمید عزیز عاشق شده است، به او کمک کرد تا پیام‌های رازآمیز معشوقه‌اش را بفهمد. در شب ۱۱۴ ادامۀ قصۀ عزیز و عزیزه و معشوقه‌اش را می‌شنویم.


بعضی واژه‌های دشوار شب ۱۱۴:

عزیمت: عزم، اراده

مصطبه: سکوی جلوی خانه

منظره: پنجره

لعبت: عروسک، زیبارو

دستارچه: دستمال

صباغ: رنگرز

شرر:‌ اتش

عقیقین: به رنگ عقیق، سرخ



▪️قصه‌خوان: فاطمه سالاروند

▪️ضمایم و تعلیقات: علیرضا فتاح


▪️نگارگر: حمید قدسی (استودیو سواد)

▪️رژیسور: فاطمه مهربان

▪️طرح و تهیه: امید مهدی‌نژاد


▪️تهیه‌شده در: استودیو سه‌نقطه

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Todavía no hay opiniones